۱۳۹۱ تیر ۱۹, دوشنبه

آقای محمد صدیق کبودوند در اعتصاب غذا! نهادهای حقوق بشری درسکوت وخفقان!


فعال حقوق بشری کُرد آقای محمد کبودوند از8خرداد1391دست به اعتصاب غذا زده است،
شایان ذکر است آقای کبودوند درماه می 2008 از سوی دادگاه احضار و به 11 سال حبس تعزیری محکوم شد. محکومیت او به اتهام بنیانگذاری سازمان حقوق بشر کُردستان، رابطه با دیگر سازمانهای حقوق بشری بین الملل و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد. آقای کبودوند به دنبال ابتلای فرزندش، پژمان کبودوند به بیماری خونی صعب‌العلاج خواستار مرخصی شد، اما به دلیل مخالفت مسئولان با این خواسته،  دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. در همین حال آقای کبودوند که به ناراحتی حاد ریوی مبتلاست، در طول پنج سال گذشته، 3 بار در زندان اوین دچار سکته قلبی شده است. پزشکان زندان گفته اند که درمان آقای کبودوند در زندان میسر نیست، اما مسئولان قضایی اجازه نمی دهند او در خارج از زندان تحت درمان قرار بگیرد.
به گفته خانواده کبودوند وی که تا پیش از بازداشت هیچگونه سابقه بیماری نداشته، در جریان نگهداری ۷ ماهه وی در شرایط سخت سلول انفرادی، به بیماریهای ریوی، ‏کلیوی و پوستی دچار شده است و حتی سکته خفیف مغزی نیز داشته است.
حال آقای کبودوند نیز مانند بسیاری دیگر از زندانیان بی گناه همچون (خانم نرگس محمدی، عیسی سحرخیز،عبدالفتاح سلطانی، مهندس حشمت الله طبرزدی، آقای کاظمینی بروجردی)  وبسیار زندانی بانام وگمنام به جرم گفتن ونوشتن و خواستار احقاق آزادی بیان شدن ، روزی که وارد دخمه های این نظام می شود در نهایت سلامت است و در دخمه های این نظام گرفتار انواع بیماری می شود!؟ واقعا باید به سران چنین نظامی که گلوی خود را برای مسلمانان بحرین و فلسطین می درانند، از ظلمی که به مردم آن کشورها می رود فریاد وفغان دارند و برمردم خود از هیچ جفایی کم نمی گذارند، چه باید گفت؟ آیا حرفی و نوشته ایی جز این می توان گفت ونوشت. آقایان حکومتی به اسم جمهوری اسلامی و آزادی قرار شد برپا کنید، اما ازجمهوری آن، جز دیکتاتوری محض ، از اسلامی بودن آن جز بی دینی و از آزادی آن جر خفقان وسرکوب چیزی به جا نمانده؟! وبه خاطر این همه بی لیاقتی و خباثت به شما تبریک می گویم. شما با اعمال خود درسی به مردم ایران و مردم دنیا دادیدکه تا قیامت فراموش نکنند، و آن درس این بود.  قشری که اسم دین را یدک می کشند اعتماد را نشاید.
حال در نهایت تعجب به این نکته بر می خوریم.  برسر نهادهای حقوق بشری چه آمده؟ حتی همان بیانیه های تو خالی را هم کنار گذاشته اند و ذره ذره جان دادن مخالفین نظام جمهوری اسلامی را به تماشا مانده اند؟  این نهاد حقوق بشری و مدافعان آن در چه کار هستند؟ شما که خود شاهد این امر هستید، این نظام نه تنها به منشور حقوق بشری که پایبندی خود را به آن اعلام می دارد از انجام آن سر باز می زند،  بلکه ناظرویژه تعیین شده از طرف این نهاد را نیز مورد بی اعتنایی قرار می دهد! دیگر این بازی و نمایش چیست؟  که هر چند مدت یکبار گزارشی تعیین شود از وضعییت حقوق بشر ایران ؟ آیا دیدن این همه شاهد زنده، این همه  مدارک غیر قابل انکار، عدم اجازه ورود به بازرس ویژه سازمان حقوق بشربه ایران و متهم کردن ناظر و نهاد حقوق بشر به جاسوسی و عوامل کشورهای غربی از طرف سران نظام، خود دلیلی بر گناهکار بودن این نظام نیست؟ وقت آن نرسیده به جای ادامه این نمایش و التماس به نظامهای دیکتاتور هرچه سریعتر پرونده جمهوری اسلامی، سوریه و کشورهایی چنین کستاخ به بررسی شورای امنیت برسد و اقدامات قاطع و در خورانجام شود؟
درآخر مطلب خود باز تاکید دارم عزیزان این مرزو بوم ، توسط این نظام ذره ذره در حال روانه شدن به سوی مرگ تدریجی هستند و نظام جمهوری اسلامی با پادگانی کردن کشور اجازه هرگونه مخالفت و تجمع را از معترضین گرفته، این مسئله  نهادهای حقوق بشری را درآزمون مهمی قرار می دهد، که به صورت عملی حقانیت خود را نشان دهد و دست به اقدامی جدی بزند، هرچند نظام جمهوری اسلامی با طولانی کردن مذاکرات هسته ای و تهدید به بستن تنگه هُرمزبه نوعی جامعه جهانی را از مسئله حقوق بشر دور کرده، اما این امر دلیل قابل قبولی برای کم کاری نهادهای حقوق بشری نمی شود. هر روز کم کاری و تاخیر در برخورد جدی با پرونده نقض حقوق بشر ایران به قیمت از دست دادن جان عزیزانی هم چون (نرگس محمدیها، کبودوندها، آقای کاظمینی بروجردیها) وتمامی زندانیان و مخالفان نظام خواهد بود. پس بهتر آن است سازمان ها و نهادهای حقوق بشری، به جای ادامه، رویه گذشته تغییر روش داده و برخورد جدی تری با پرونده نقض حقوق بشرنظام های خاطی از جمله جمهوری اسلامی داشته باشد، و از این حالت سکوت وخفقان بیرون آیند.
باز چون همیشه در پایان مطلبم فریاد می زنم( زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران)
نویسنده ستار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر