۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

برای چه مبارزه می کنیم ؟با که مبارزه می کنیم؟



به راستی تا به حال از خود پرسیده ایم در این33 سال که از عمر ننگین این نظام می گذرد، این همه عزیزان وفعالین ایران زمین فعایت کرده اند به خاطر چه چیز و برای رسیدن به چه هدفی بوده و هست؟ بنده به عنوان یک ایرانی از فعالین ، گروها، احزاب و طرفداران آنها  دو سال دارم. اول با چه مبارزه می کنیم؟ دوم برای چه مبارزه می کنیم؟ مگر جز این است که شعار همه فعالین وگروها مبارزه با دیکتاتوری است و رسیدن به جامعه ای آزاد به دور از هر گونه تبعیض و دوری از هرگونه ظلم وتهمت ؟ مگر جز اين  است  كه  با  ديكتاتوري  وخودكامگي  درحال مبارزه  هستیم وبا  حكومتي  مبارزه  مي كنيم  كه  در  تمام  زواياي درونی وبرونی  زندگي  ما  رخنه  كرده واجازه ايی  به  كسي  براي  سخن  گفتن  وفكر  كردن ، جز  حرف   خود  وفكر  خود را نمی دهد ؟ دوم مگر جز این است همه سعی وتلاش ما در این  مبارزه رسيدن  به  يك  جامعه  آزاد وآرماني كه  هر  انسان  آزاد  درفكر  ونظر  خود  دارد ؟  آن هم  بدون  ترس  وشنيدن  توهين  وتهمت ؟  چرا  خود  را  مبارز  با ديكتا توري  و عاشق  رسيدن  به  رهايي  مي دانيم ولی حاضر به شنیدن و یا خواندن مطلب مخالف خود نیستیم؟ چرا به هر گروه وجناحی انتقادی می شود طرفداران متعصب آن گروه ویا فرد بدون ذره ای اندیشه مشغول حمله و ناسزا گویی می شوند به فرد منتقد؟ حال اگر حرفی یا مطلبی به تعریف و تملق از آن شخصیت یا حزب و گروه نوشته شود هزاران به به وچه چه به سوی آن نوشته روانه می کنند؟ این به راستی آزادی است که به دنبال آن روان هستیم؟ یا مدل دیکتاتوری جمهوری اسلامی البته از نوع کت وشلوارش، به جای عمامه ونعلین؟  چرا گروها و افراد متعصب از هر قشرو گروهی از سلطنت طلب گرفته تا.....اصلاح طلب(افتضاح طلب) حاضر به شنیدن کلمه ایی درباره مخالفت با خود نیستند وفقط چشم به تعریف و تمجید دارند؟ خوب اگر دیکتاتوری می خواهیم بالای سر داریم چه فرق می کند عمامه ونعلین داشته باشد ویا کت وشلوارپوشیده باشد؟ اصل ذات دیکتاتور هست که فعلا برسر ما حاکم شده.
آیا جز اين  است  كه ما  قطره ايي  ازدرياي  اين  جامعه هستيم ، هركدام از ما يك راي  ويك  نظر  دارد، تحميل فكر ونظر  خود  بر ديگران  نوعي  ديكتاتوري  است . پس  چرا  به جای اتحاد و رسیدن به هدف مشترک به  جان  هم  اُفتاديم  ؟  به جاي  مبارزه  باديكتاتوری  باخود  مبارزه  مي كنيم ؟  ضربه  به آن آرمان آزادیخواهی كه  برای آن تلاش می کنیم  مي زنيم ؟  توهين  ميكنيم به  فكر ونوشته ديگري  واسم  آن را اظهار نظر  مي گذاريم ،  فكر خود  رامي خواهيم  به  ديگران  تحميل  كنيم ، واسم  آن را فرهنگ سازی برای دموکراسی  مي گذاريم . كليپي منتشرمی کنی يا  مطلبي  مي نويسي  به جای نظر دادن، در اين  ميان هركس  هر  حرفي  را  به  عنوان  نظر مي زند، بدون آن كه فكر كنداين نظري كه داده ام واقعا نظراست ياتوهين  به شخص  و گروهي  خاص ،ازطرف   ديگر  طرفداران ويا  همفكران آن  شخص   يا گروه  به حمايت برمي خيزند بدون آن كه آنها  اشتباه  شخص  وياحزب  وگروه  مقابل  رابا  دليل به او  اظهار  كنند  مشغول  به  توهين  كردند  وناسزا  گفتن  مي شوند  دراينجا  سوالي  مي ماند  خوب  كجاي  اين  كارما آزاديخواهي  ورسيدن  به  جامعه  آزاد است ؟ كار  گروه  اول  بسيار  زشت  وناپسند  چون  بدون  توجه  به  اينكه  اين  حرف  آنها  يك  نوع  توهين است  حرفي  راگفته اند  ،اما  كارگروه  دوم  بسياربدتر  ازگروه  اول  چون  به جاي  آن كه  ازاهداف  خود  بادليل  وبرهان  دفاع  كنند  وشخص  ويا  گروه  مقابل  راقانع  كنند ، نشان دهند  كار وهدف  آنها  صحيح  است  با تایید این عمل نوعی دیکتاتوری را حاکم می کنند. و بین جامعه درون وبرون مرز نوعی تفرقه ایجاد می کنند، ازتفرقه  و چند  دستگي  ودراين  ميان  جمهوري  اسلامي  وطرفداران  آن  بهترين  استفاده  رابراي شعله ور  نگهداشتن  اين  اختلافات  مي برند! زيرا هرچه  اختلاف  بين  جريانها  بيشتر  طول  بكشد  نظام فاسد با خیال راحت تری به عمر ننگین خود ادامه می دهد.
به نظر بنده اگر مبارزه می کنیم منتی برسر کسی نداریم چون کسی کارت دعوتی برای ما نفرستاده، خود با میل و رغبت پا در میدان گذاشتیم و برای نابودی دیکتاتور مبارزه می کنیم. برای رسیدن به آزادی واقعی مبارزه می کنیم نه به ظاهر آزادی و درباطن ناسزا گویی به مخالف.  مطلبی را درج می کنی به خاطر بی جوابی و نداشتن دلیل دوستان وهمفکران شخص را تحت فشار می گذارند که شما باید جلو تند روی را بگیرید. اما معلوم نمی کنند مرز تندروی و کند روی چیست؟ به نظر بنده تندروی یعنی رسوا کردن نظام ظالم، ویاد اوری کم کاری اقشار مختلف ، کند روی یعنی مجیز گویی نظام وانتقاد نکردن از حزب یا گروهی، یعنی یکی به نعل و یکی به میخ زدن! مطلبی می نویسی طرفداران حزب دیگری می گوینددرباره شخصیت حزب ما تند روی شده دوستان وهمفکران شما را تحت فشار می گذارند که پاسخگو باشد! خوب اگر تند روی به شخصیت ویا حزبی شده قلم در دست بگیرید و مطلبی در انتقاد بنویسید نه فغان وا مصیبتا راه بیندازید، شما که مدافع حزب وگروه خود هستید به جای اینکه مدافع وطن خود باشید کارتان فقط تهدید وشعار شده؟ اینگونه می توانیم با نظام ولایت وقیح مبارزه کنیم یا نوعی درجا زدن چه عرض کنم عفب گرد می کنیم؟
درآخر مطلبم اظهار می دارم در مورد خودم هیچ گونه گلایه ایی ندارم از مسیج وایمیلها که هر روز به سوی بنده روان است به اسم توده ایی، کمونیست، فاشیست، مجاهد، عامل نظام.......و از همه دوستان تشکر می کنم هر کس درباره بنده هر فکرونظری دارد بنده قبول دارم، مرا عضو هر گروه وسازمانی می خواند با دل و جان می پذیرم، اما خواهشی دارم. در فعالیت خود آن قدرعزت نفس داشته باشید که پاسخ شخص را بدهید نه فشار به دوستان وهمفکران شخص بیاوریدو مانند نظام ولایت وقیح عمل نکنید. وضربب المثل (گنه کرد دربلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری) را انجام ندهید. یکی از شرایط فعال بودن شنیدن انتقاد و در صورت جواب نداشتن وصحیح بودن قبول آن است نه دشمن تراشی کردن و اختلافات را دامن زدن. بدانیم برای رسیدن به رهایی و برای نابودی دیکتاتورمبارزه می کنیم
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر